شاد باش/ کودکانه های حسین، علیه السلام
حسین زمزم عشق است و کانون وفا عباس
جخسته زاد روز سالار شهیدان، امام حسین، علیهالسلام
ماه بنی هاشم، حضرت عباس، علیهالسلام
و زیب پرستشگران، امام سجاد ـ علیهالسلام ـ را شادباش میگوییم.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ یَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُکُمَا وَ نِعْمَ الْحَمْلَانِ أَنْتُمَا؛ بحار الأنوار: ج43، ص304
جابر بن عبدالله گفت: بر پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ وارد شدم در حالی که آن حضرت چار دست و پا میرفت و حسن و حسین بر پشتش سوار بودند. پیامبر میگفت: خوب شترى است شترتان و خوب سورانید شما.
عَنْ یَعْلَى الْعَامِرِیِّ أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى طَعَامٍ دُعِیَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ بِحُسَیْنٍ یَلْعَبُ مَعَ الصِّبْیَانِ فَاسْتَقْبَلَ النَّبِیُّ ص أَمَامَ الْقَوْمِ ثُمَّ بَسَطَ یَدَیْهِ فَطَفَرَ الصَّبِیُّ هَاهُنَا مَرَّةً وَ هَاهُنَا مَرَّةً وَ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ یُضَاحِکُهُ حَتَّى أَخَذَهُ فَجَعَلَ إِحْدَى یَدَیْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ وَ الْأُخْرَى تَحْتَ قَفَاهُ وَ وَضَعَ فَاهُ عَلَى فِیهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط. کامل الزیارات:ص117
از یعلى عامرى که با رسول اللَّه ـ صلی الله علیه وآله ـ برای طعامی که دعوت شده بودند، بیرون آمده بود، روایت شده است: ناگاه آن حضرت، حسین را دید که با بچهها بازى میکند؛ به سوی آنان روی آورد، سپس دستش را گشود تا حسین را بگیرد؛ اما او هر بار به این سو و آن سو میجهید، پیامبر خدا شروع کرد به خندیدن تا او را گرفت،آن گاه یک دست خود را زیر چانه حسین و دست دیگر را پشت گردنش گذاشت و دهان خود را به دهانش نهاد و بوسیدش. سپس حضرتش گفت: حسین از من است و من از حسینم. خدا دوست بدارد آن که حسین را دوست بدارد، حسین یکى از اسباط است.
مراد از جمله : «من از حسینم.» این است: پایندگی دین من به نهضت و شهادت او بازبسته است.
قَالَ أَبُو رَافِعٍ کُنْتُ أُلَاعِبُ الْحُسَیْنَ ع وَ هُوَ صَبِیٌّ بِالْمَدَاحِی فَإِذَا أَصَابَتْ مِدْحَاتِی مِدْحَاتَهُ قُلْتُ احْمِلْنِی فَیَقُولُ أَ تَرْکَبُ ظَهْراً حَمَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَأَتْرُکُهُ فَإِذَا أَصَابَتْ مِدْحَاتُهُ مِدْحَاتِی قُلْتُ لَا أَحْمِلُکَ کَمَا لَمْ تَحْمِلْنِی فَیَقُولُ أَ مَا تَرْضَى أَنْ تَحْمِلَ بَدَناً حَمَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَأَحْمِلُهُ. بحار الأنوار:ج43، ص297.
ابو رافع گفت: من با حسین ـ علیه السلام ـ وقتی که کودک بود، سنگ بازى میکردم، هرگاه سنگم به هدف میخورد به او میگفتم: مرا به دوش خود ببر! حسین میگفت: آیا تو بر پشتى سوار مىشوى که رسولالله به دوش برده است!؟ من هم او را رها می کردم. هنگامی که سنگ حسین به هدف میخورد، به او میگفتم: همان طور که تو مرا به دوش خود نبردی، من هم تو را به دوش نمیبرم و حسین میگفت: آیا خشنود نمیشوی بدنى را که پیامبر خدا به دوش خود برده، به دوش ببری!؟ آن گاه من او را به دوش میبردم.
در این بازی (المداحی) چالهای را میکندند و هر کس سنگ یا تکه چوب خود را به سوی آن پرتاب میکرد. برنده کسی بود که سنگش را درون چاله میانداخت.